«و به لقمان حکمت دادیم» ـ فرمود : منظور فهم و خرد است . [امام کاظم علیه السلام ـ در تفسیر گفته خدای متعال]

شورشی وبلاگی برای همه

نویسنده: حسین پاشا

پیامبر اعظم (ص) از نگاه متفکران غربی

خبرگزاری فارس: به دلیل کینه‌توزی معاندان اسلام و مخالفان رسالت نبوی با آن حضرت (ص) نویسندگانی غیر مسلمان که با چشمه پاک رسالت ایشان آشنا بوده و از آن جرعه‌ای آشامیده‌اند، سعی کردند چهره حقیقی آن بزرگوار را نشان دهند. این مقاله در رد اهانت‌هایی که به نبی اکرم (ص) شده، تلاش می‌کند شمایی از اوصاف و شخصی وی را به منصه ظهور برساند.

چکیده:

تاکنون مطالب زیادی درباره نبی اعظم، حضرت محمد (ص) نوشته شده است. به دلیل کینه‌توزی معاندان اسلام و مخالفان رسالت نبوی با آن حضرت (ص) نویسندگانی غیر مسلمان که با چشمه پاک رسالت ایشان آشنا بوده و از آن جرعه‌ای آشامیده‌اند، سعی کردند چهره حقیقی آن بزرگوار را نشان دهند. این مقاله در رد اهانت‌هایی که به نبی اکرم (ص) شده، تلاش می‌کند شمایی از اوصاف و شخصی وی را به منصه ظهور برساند.


منجی بشریت

در اینسایکل پدیای بریتانیکا آورده شده: «انبوهی از مطالب، در متون جدید نشان می‌دهند که او (پیامبر اسلام (ص)) صادق و درستکار بود و توانسته بود احترام و اعتماد دیگرانی که مثل او، صادق و درستکار بودند، کسب کند»

جرج برنارد شاو درباره پیامبر اکرم (ص) می‌گوید: «او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی مثل او حاکمی در عصر جدید می‌شد، برای حل مشکلاتش، از صلح و دوستی استفاده می‌کرد. او عالی‌ترین مردی بود که روی زمین پا گذاشته است. او به دین دعوت کرد، یک تمدن را پایه‌گذاری کرد؛ ملتی را بنا نهاد؛ اخلاق را نهادینه کرد؛ مبدع تعداد زیادی از اطلاحات سیاسی و اجتماعی بود. او اجتماعی زنده و قدرتمند را ایجاد کرد تا آموزش‌های او را به صحنه عمل آورند و دنیای تفکر و رفتار انسانی را برای همیشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او محمد (ص) است. او در سال 570 بعد از میلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود برای دعوت به دین راستین (اسلام) را در سال 40 عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومین سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پیامبری­اش، به پرستش خدای یگانه رهنمون شد. وی مردم را از جنگ و نزاع‌های قبیله‌ای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت (23 سال) مردم را از هرزگی و مستی، به اعتدال و پرهیزکاری، از آنارشیسم و بی‌قانونی به زندگی نظام‌مند و از تباهی، به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد. تاریخ بشری، چنین دگرگونی کاملی را از جانب یک شخص یا در مکانی دیگر، قبل از پیامبر اسلام (ص) یا پس از او، نشناخته است. تصور همة این عجایب باور نکردنی در طی این دو دهه نیز سخت است.



هیچ‌کس با او قابل مقایسه نیست

لامارتین، مورخ مشهور، در کلامی با موضوع اهم عجایب بشری می‌گوید: «اگر بزرگی هدف، کم بودن ابزار و رسیدن به نتایج شگفت‌انگیز، سه محور سنجش هوش بشری باشد، چه کسی ادعای مقایسه بزرگ‌مردان تاریخ کنونی را با محمد (ص) دارد؟ نام‌آورترین مردمان، فقط ارتش، قوانین و فرمانروایی‌ها را ایجاد کرده‌اند. اگر نگوییم آنچه آن‌ها بنیاد نهاده‌اند چیزی نیست، باید گفت، چیزی بیشتر از قدرت مادی که غالباً در چشم به هم زدنی فرو می‌پاشد، ایجاد نکرده‌اند. این مرد نه فقط ارتش‌ها، قوانین، فرمانروایی، مردمان و سلسله‌ها، بلکه میلیون‌ها نفر، یعنی یک سوم از ساکنان این جهان و حتی بیشتر از آن را حرکت داد. او پرستشگاه‌ها، خدایان، ادیان، عقاید، اندیشه‌ها و نفوس را متحول کرد. صبر او در پیروزی؛ بلند همتی او که تماماً در جهت یک عقیده بود، نه نوعی تلاش برای فرمانروایی؛ نمازهای بی‌نهایت او؛ زمزمه‌های سرّی او با خدا؛ مرگ او و پیروزی او بعد از مرگ؛ گواه بر هواخواهی او نیست؛ بلکه ایمانی راسخ است که به او قدرت داد تا یک عقیده دینی را اصلاح کند. این عقیده دینی دو اقرار دارد: یگانگی خدا و غیر مادی بودن او؛ اول این که، خدا چیست، اقرار بعدی این‌که، خدا چه نیست. ابتدا سرنگونی خدایان دروغین با شمشیر، سپس شروع یک عقیده با گفتار حکیم، سخنران، رسول، قانون‌گذار، سلحشور، فاتح ابواب عقاید، اعاده کننده منطقی در آیینی بدون تجسم خدایان، سرنگون کننده طاغوت‌های زمان، کسی نیست جز محمد (ص) حال، سؤال این است که، با توجه به همه معیارهایی که عظمت بشری سنجیده می‌شود، آیا هیچ‌کسی بلند‌بالاتر از محمد (ص) وجود دارد؟محمد (ص) در چنین زمینه‌هایی متنوع از تفکر و رفتار بشری و در کامل‌ترین فروغ تاریخ بشری تربیت شده است. ریز و درشتی که در مورد زندگی خصوصی و خطابه‌های عمومی او ذکر شده، دقیقاً سندیت دارد و از روی ایمان، صادقانه برای روزگار ما نگه داشته شده است. صحت یادداشت‌ها آن‌قدر حفظ شده است که نه فقط توسط پیروان مؤمن به او، بلکه به وسیله منتقدان متعصب او نیز تأیید شده است. محمد یک معلم مذهبی، یک مصلح اجتماعی، یک رهبر اخلاقی معنوی، تجسم بزرگ اجرایی کردن امور، دوستی با وفا، همنشینی زیبا، شوهری علاقه‌مند، پدری با محبت بود؛ همه را با هم داشت. مرد دیگری در تاریخ نیست که در هر کدام از این جنبه‌های مختلف زندگی بر او برتری یابد، یا با او برابری کند. فقط آن شخصیت نوع دوست بود که چنین کمالات باور نکردنی را در خود جمع کرده بود.»



توکّل مطلق به خداوند

ماهاتما گاندی، در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت محمد (ص) می­گوید: «جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی در قلب میلیون‌ها انسان جا گرفته، محمد (ص) است. از اینجا من متقاعد شده‌ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. محمد (ص) سخت ساده زیست بود؛ مثل دیگر پیامبران متقی بود؛ به شدت امانت‌دار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی‌باکی، توکل مطلق به خدا و رسالت شخصی از ویژگی‌های محمد (ص) بود. قبل از استفاده از این ویژگی‌ها، او به هیچ‌وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی‌کرد. وقتی من دومین جلد کتاب «زندگی‌نامه پیامبر» را تمام کردم، متأسف بودم که چرا نمی‌توانم از زندگی این پیامبر بیشتر بخوانم.» توماس کارلیل درکتاب قهرمانان و قهرمان‌پرستی خود، این‌گونه ابراز حیرت می‌کند: «چگونه یک مرد، تک و تنها می‌تواند قبایل در حال جنگ را با هم متحد کند و از عرب‌های بادیه‌نشین سرگردان، مقتدرترین حکومت بسازد و در کمتر از دو دهه، امتی متمدن را به وجود آورد.»


مظهر محبت

دیوان چند شرما می‌نویسد: «محمد مظهر محبت بود، اطرافیانش تأثیر او را احساس می‌کردند و هرگز آن را فراموش نمی‌کردند.»

ادوارد گیبن و سیمن اوکلی درباره اقرار به اسلام چنین می‌گویند: «اقرار ثابت و ساده به اسلام چنین است، من به خدای یگانه و اینکه محمد رسول خداست، اقرار می‌کنم. تصویر عقلانی از خدا هرگز به صورت یک بت قابل رؤیت، تنزل پیدا نمی‌کند و جایگاه پیامبر، هرگز از چارچوب کرامت انسانی پا فراتر نمی‌گذارد؛ فرامین زندگی که او آورده، سپاس‌گذاری مریدانش را در چارچوب منطق و دین نگه داشته است.»

محمد (ص) از یک موجود بشری چیزی بیشتر یا کمتر نداشت. فقط مردی بود با مأموریتی باشکوه: او وظیفه داشت بشریت را برای پرستش یک و فقط یک خدا متحد کند و روش درست بودن ودرست زندگی کردن براساس فرمان‌های خدا را به آن‌ها یاد دهد. او همیشه خودش را بنده و رسول خدا معرفی می‌کرد و نیز حقیقتاً هر عملی از او، بیانگر این تعریف بود.»

شاعر مشهور هندی، ساروجینی نایدو، با توجه به یکسان بودن افراد نزد خدا در اسلام می‌گوید: «دین اسلام، اولین دینی بود که مردم سالاری را توصیه و اجرا کرد؛ از آن جهت که در مسجد و در پنج نوبت روزانه، وقتی که برای اقامه نماز، اذان گفته می­شود و عابدان با هم جمع می­شوند، مردم سالاری دینی مجسم می­شود؛ زیرا رعیت و پادشاه، کنار در کنار هم اعلان می­کنند: فقط خدا برتر است. من بارها و بارها با این وحدت که طبیعتاً مردمان را با یکدیگر برادر می­سازد، مواجه شده­ام.

پروفسور هورگرونجی می­گوید: «وحدت ملت­های بنا نهاده شده توسط پیامبر اسلام، براساس اصول اتحاد بین­المللی و اخوت بشری بنا شده که می­تواند الگویی برای ملت­های دیگر باشد. در حقیقت هیچ ملتی در جهان نمی­تواند نظیری برای فهم ایده اتحاد ملت­ها که در اسلام انجام شده است، نشان دهد. همیشه در دنیا تمایل به افسانه­سرایی بوده است؛ اما تاریخ گواهی می­دهد، هیچ­کدام از افسانه­ها نتوانسته­اند، آنچه، حتی قسمتی از آنچه محمد (ص) انجام داده را انجام دهند. تنها هدف او از این تلاش، متحد کردن نوع بشر برای پرستش خدای یگانه در چارچوب نظام فضیلت اخلاقی بوده است. محمد (ص) یا پیروانش هرگز در هیچ موقعی ادعا نکردند که او پسر خدا یا تجسمی از خدا یا مردی خدامنش است. او همیشه و تا امروز، فقط به عنوان فقط رسول برگزیدة خدا مطرح شده و می­شود.»



موفق در دین و دنیا

میشل اچ­هارت در کتاب جدیدش می­نویسد: « من محمد را برای معرفی در فهرست اشخاص پرنفوذ دنیا که خوانندگان را متعجب می­کند انتخاب کردم؛ اما (خود دریافتم) که او تنها کسی بود که در تاریخ، در دو بعد دین و دنیا، در نهایت موفقیت بود.»

کا- اس- راماک ریسنا رائو، استاد فلسفه، در کتابش (محمد پیامبر اسلام)، او را مدل کامل زندگی انسانی بیان می­کند: «شخصیت محمد، به گونه­ای است که رسیدن به تمام حقیقت آن بسیار سخت است. نظری اجمالی، این ابعاد را روشن می­کند: محمد پیامبر، دلاور، تاجر، سیاست­مدار، سخنور، اصلاح­طلب، پناه دهنده یتیمان، حامی بردگان، منجی زنان، قاضی و روحانی است. او یک قهرمان است.»

امروزه بعد از پایان چهارده قرن، زندگی و تعلیمات محمد، بدون تغییر و تبدیلی یا اضافه­­ای حفظ شده است. آن­ها امیدهای لایزالی را برای درمان ناخوش­های نوع بشر ارائه داده­اند. این ادعا، ادعایی از پیروان محمد نیست؛ بلکه نتیجه گریزناپذیری از مطالعه تاریخ انتقادی و عاری از تعصب است. حداقل شما می­توانید به عنوان یک انسان متفکر و علاقه­مند، لحظه­ای بایستید و از خودتان بپرسید: آیا این اظهارات فوق­العاده و انقلابی می­تواند واقعاً درست باشد حال با تصور اینکه، کسانی که ادعاهای بالا را بیان کرده­اند، واقعاً راستگو هستند. شما لازم نمی­بینید برای شناختن او تلاشی بکنید؟ این کار هزینه­ای نخواهد داشت؛ اما شروعی برای فضایی کاملاً جدید در زندگی شما خواهد بود.

منبع:The Institute of Islamic Information
پی‌نوشت:1- از محققان مرکز مطالعات اسلامی شیکاگو




شورشی ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 4:0 عصر

شششششششششششششششششششششششششش

رخ تو دخلی به مه ندارد                      که مه دو زلف سیه ندارد

به هیچ وجهت قمرنخوانم                     که هیچ وجه شبه ندارد

بیا و بنشین به کنج چشمم                     که کس در این گوشه ره ندارد 

نکو ستاند دل از حریفان                     ولی چه حاصل؟ نگه ندارد

بیا به ملک دل ار توانی                       که ملک دل پادشه ندارد

عداوتی نیست قضاوتی نیست               عسس نخواهد سپه ندارد

یکی بگوید به ان ستمگر                     بهار مسکین گنه ندارد

ااااااااااااااااااااااااا

دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند                 شو بار سفر بند که یاران همه رفتند  

ان گرد شتابنده که در دامن صحراست              گوید چه نشینی که سواران همه رفتند 

داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو             کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند  

گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست         کز کاخ هنر نادره کاران همه رفتند

افسوس که افسانه سرایان همه خفتند           اندوه که اندوه گساران همه رفتند

فریاد که گنجینه طرازان معانی                 گنجینه نهادند به ماران همه رفتند 

یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران         تنها  به قفس ماند هزاران همه رفتند

خون بار بهارا از مژه تا فرقت احباب       کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند     




شورشی ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 4:0 عصر

 
ششششششششششششششششششش

خوب شکر خدا جنگ بین اسراییل و لبنان تموم شد

 

به خیر وخوشی گذشت رفت پی کارش خدا اخر

عاقبت ما رو هم به خیرکنه




شورشی ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 4:0 عصر

ششششششششششششششششششششششش

غمم غم بی و همراز دلم غم         غمم هم صحبت و همراز و همدم

غمت مهله که مو تنها نشینم           مریزا بارک الله مرحبا غم

ششششششششششششششششششششششش

غم و در مو از عطار واپرس         درازی شب از بیمار واپرس

خلایق هریک صد بار پرسند      تو که جان و دلی یک بار واپرس 




شورشی ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 4:0 عصر

ذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذا

اگر دستم رسد برچرخ گردون     از او پرسم که این چین است و ان چون

یکی را می دهی صد ناز و نعمت       یکی را نان جو الوده در خون

رررررررررررررررررررررررررر

کسیکه ره به فریادم بره نی               خبر بر سرو آزادم برد نی

همه خوبان عالم جمع گردند             کسیکه یادت از یادم برد نی 

ییییییییییییییییییییییییی

شبی نالم شبی شبگیر نالم            زجور یا رو چرخ پیر نالم

گهی همچون پلنگ تیر خورده      گهی چون شیر در زنجیر نالم

ااااااااااااااااااااااااا

سحرگاهان که اشکم لاوه گیره         زآهم هفت چرخ الاوه گیره

چنان زه دیده ریزم اشک خون         که گیتی سر به سیلابه گیره

ااااااااااااااااااااااااا

دلا از دست تنهایی به جانم            زه اه ناله ی خود در فغانم

شبان تار از درد جدایی                کند فریاد مغز و استخوانم




شورشی ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 4:0 عصر

 
                          با نا م خداوندگار

می خواستم بگم از این به بعد بخش شعرم به وبلاگ اضلفه شده و در ضمن بابت این چند ماهه که نبودم عذر خواهی کنم  برگردیم به تاریخ

وقتی اعراب به ایران حمله کردند خسارت های زیادی به مردم ما زدند برای مثال فرش بهارستان را که هر نخش از طلا نقره و گلهای قالی از یاقوت و الماس بود را هزاران تکه کردند به سرداران سپاه اعراب رسید یا در گذر گاهی که نمی توانستند عبور کنند کتابهایی را که سالیان سال جمع اوری شده بود را از بین بردند سازهای که ایرانیان داشتند را از بین بردند از این میان چند ساز سالم ماندند مثل سه تار تنبک و تار و سنتور 

اعراب از مغول بدتر نبودند اما از انان بهترهم نبودند حداقل چنگیز خان قدر فرش بهارستان را می دانست و ان را با اسب عوض نمی کرد 

!!!؟؟؟

   




شورشی ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 4:0 عصر

                          با نا م خداوندگار

می خواستم بگم از این به بعد بخش شعرم به وبلاگ اضلفه شده و در ضمن بابت این چند ماهه که نبودم عذر خواهی کنم  برگردیم به تاریخ

وقتی اعراب به ایران حمله کردند خسارت های زیادی به مردم ما زدند برای مثال فرش بهارستان را که هر نخش از طلا نقره و گلهای قالی از یاقوت و الماس بود را هزاران تکه کردند به سرداران سپاه اعراب رسید یا در گذر گاهی که نمی توانستند عبور کنند کتابهایی را که سالیان سال جمع اوری شده بود را از بین بردند سازهای که ایرانیان داشتند را از بین بردند از این میان چند ساز سالم ماندند مثل سه تار تنبک و تار و سنتور 

اعراب از مغول بدتر نبودند اما از انان بهترهم نبودند حداقل چنگیز خان قدر فرش بهارستان را می دانست و ان را با اسب عوض نمی کرد 

!!!؟؟؟

   




شورشی ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 4:0 عصر

<      1   2      
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :3120
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : شورشی[12]
نویسندگان وبلاگ :
طوفان[0]
مرد تنها[0]

من یه شورشی ام یه شورشی در مقابل هر چی ظلم و ستم
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<